گاه به کلاس درس تبدیل میشد و گاه پایگاه انقلاب بود و هر از گاه به مثابه مسجد و حسینیه عمل میکرد. سخنرانی تاریخی امام علیه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 1341 هـ .ش در این مکان برگزار شد. در بیستم آذرماه همان سال روسای شهربانی و ساواک قم به منزل ایشان آمدند و امام بی توجه به حضور آنان، سخنرانی مبسوط خود را برای مردم ادامه دادند. در روزهای نخست سال 1342 هـ .ش، نیروهای حکومتی، قصد بر هم زدن مجلس روضهای را داشتند که در منزل امام برگزار شده بود.
وقتی خبر توطئه آنان به گوش ایشان رسید، از طریق سخنران مجلسروضه هشدار دادند که اگر به مجلس و برنامه بیت، تعرضی شود، مردم را علیه بانیان و مسببان آن، میشورانند. وقتی ماموران شاه به مدرسه فیضیه حمله کردند و شایعه حمله به منزل امام پخش شد، یکی از حاضران در خانه امام دستور داد که درها را ببندند. امام تاب نیاوردند و گفتند: طلاب و فرزندان مرا در مدرسه کتک میزنند و آنجا را ویران میکنند؛ آن وقت در خانه من بسته باشد؟! سپس دستور دادند که درها را باز کنید. حتی برخی از مجروحان را برای مداوا و تقویت روحیه به منزل امام آوردند و ایشان با آنان به گفتگو نشست.
آخرین سخنرانی امام در منزل یخچال قاضی، در چهارم آبان 1343هـ .ش علیه قانون کاپیتولاسیون بود. صبح آن روز گروههای مختلفی از مردم به منزل امام آمدند تا سخنرانی ایشان را بشنوند. سخنرانی حضرت امام با استرجاع (انالله و اناالیه راجعون) آغاز شد. در همین سخنرانی بود که فرمودند: قلب من در فشار است... ناراحتم... ایران دیگر عید ندارد. عید ایران را عزا کردند.
ما را فروختند... عظمت ایران از بین رفت.... چند روز پس از این سخنرانی، در روز سیزدهم آبان ماه، پس از هجوم به بیت امام و دستگیری ایشان، به ترکیه تبعید شدند. بیشک، خشتخشت خانه ساده و گلی امام در محله یخچال قاضی، اگر زبان میداشتند، با ما حکایتها میگفتند؛ از تهجدها و شب زندهداریهای امام گرفته تا شور و هیجانی که سخنان آتشین او در دلها بر میانگیخت.